بابا اسیرِ
دود است و آتش
مادر شکسته
آن قلب پاکش
یک آدم بد
دنبالش افتاد
بابا از آن روز
گردید معتاد
بابای معتاد
درگیرِ غول است
همواره جیبش
خالی ز پول است
دیدم پدر را
در خواب جنگید
آن غولِ بد هم
نابود گردید
این شعر رو سرودم به یاد همه ی بچه هایی که والدین اسیر اعتیاد دارن و فکر میکنم بهترین هدیه ی بابای معتاد به فرزندانش ترک اعتیاد باشه! البته اشتباه نشه بابای خودم ـ خدا حفظش کنه ـ حتی لب به سیگار هم نزده و خیلی هم دوست داشتنیه!